پادشاه

پادشاه

خداوند مهربان انسان را پادشاه مخلوقات آفرید.
پادشاه

پادشاه

خداوند مهربان انسان را پادشاه مخلوقات آفرید.

هر بار

هربار
من
تو را
برای شعر
برنمی گزینم،
شعر
مرا
برای تو
برگزیده است.
در هشیاری به سراغت نمی‌آیم؛
هر بار
از سوزش انگشتانم درمی یابم
که باز
نام تو را می‌نوشته‌ام. زنده یاد حسین منزوی

خیال خام

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زدکه عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود
گل شکفته! خداحافظ اگر چه لحظهٔ دیدارتشروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاریکه هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد امابهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام منفریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشمتمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود

زنده یاد حسین منزوی

نقاشی زیبایی ها

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟

سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.


نتیجه اخلاقی :پنهان کردن نقاط ضعف دیگران و برجسته ساختن نقاط قوت آنان.

پدر بلوط ایران

کار های پدر بلوط ایران

تو در جهان تصادفی نیستی...

تو در جهان تصادفی نیستی. هستی به تو نیاز دارد. بدون تو چیزی در جهان کم خواهد بود و هیچکس نمی تواند جای آن را پر کند. این همان چیزی است که به تو عزت و عظمت می بخشد. اینکه کل هستی، تو را کم خواهد داشت. ماه و خورشید و ستارگان، درختان، زمین و پرندگان، هر چیزی در کائنات حس خواهد کرد که جایی خالی وجود دارد که جز تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند.