پادشاه

پادشاه

خداوند مهربان انسان را پادشاه مخلوقات آفرید.
پادشاه

پادشاه

خداوند مهربان انسان را پادشاه مخلوقات آفرید.

قسمتهایی از فیلم کوروش بزرگ ساخته آنتونی مان

<iframe src="http://www.aparat.com/video/video/embed/videohash/q7y0R/vt/frame" allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true" height="360" width="640" ></iframe>

این فیلم تابستان امسال اکران میشه  و این قسمتهایی از لحظه ورود کوروش به شهر بابل هستش...امید وارم خوشتون بیاد .

عگس های زیبا از روستای میمند

میمند ومرکز دهستان میمند، بخش مرکزی، شهرستان شهربابک، واقع در استان کرمان

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

تصاویر دیدنی از روستای میمند

                                                                                  

تماشا کنید: لکسوس، هاوربورد را رسما معرفی کرد

در هفته‌های اخیر لکسوس با انتشار سلسله تیزرهای ویدیوهایی نوید وسیله‌ی جدید را داده بود که در ابتدا بسیاری آن را یک مانور تبلیغاتی عنوان می‌کردند، اما ساعاتی پیش این کمپانی هاوربورد را رسما معرفی کرد.سوار شدن روی یک اسکیت بورد که روی هوا معلق است از دیرباز دستمایه‌ی داستان‌های علمی تخیلی متعددی شده است، اما لکسوس بالاخره پس از انتشار چندین تیزر ویدیویی در مورد محصول جدیدش این وسیله را با واقعیت پیوند زده است. لکسوس ساعاتی پیش محصول جدید خود را یک خودرو نیست، با نام هاوربورد معرفی کرد. هاوردبورد را در واقع باید یک اسکیت‌بورد بدون چرخ معلق در هوا خواند. البته باید به این نکته اشاره کرد که هاوربورد را نمی‌توان در هر جایی مورد استفاه قرار داد و برای استفاده از آن نیاز به یک پیست خاص است. برای مثال کمپانی ژاپنی پیست مغناطیسی مورد نیاز خود را به طول ۲۰۰ متر در درسدن آلمان ساخته  و آن را به بارسلونای اسپانیا انتقال داده است.

                                                                             

                 منبع خبر از :حسین خلیلی صفا چهارشنبه, 14 مرداد 1394

وحدت در عشق


عاشقی به در خانه یارش رفت و در زد. معشوق گفت: کیست؟
عاشق گفت: من هستم « عاشق شما»
معشوق گفت: برو، هنوز زمان ورود خامان و ناپختگان عشق به این خانه نرسیده است. تو خام هستی. باید مدتی در آتش جدایی بسوزی تا پخته شوی، هنوز آمادگی عشق را نداری. عاشق بیچاره برگشت و یکسال در آتش دوری و جدایی سوخت، پس از یک سال دوباره به در خانه معشوق آمد و با ترس و ادب در زد. مراقب بود تا سخن بی ادبانه ای از دهانش بیرون نیاید. با کمال ادب ایستاد.
معشوق گفت: کیست در می زند.
عاشق گفت: ای دلبر دل ربا، تو خودت هستی. تویی، تو.
 معشوق در باز کرد و گفت اکنون تو و من یکی در خانه عشق جا نمی شود. یک « من » بیشتر نیست. دو « من » شدیم به درون خانه بیا.
حالا عشق ما مانند سر نخ است که اگر دو شاخه باشد در سوزن نمی رود.
گفت اکنون چون منی ای من درآ
نیست گنجایی دو من را در سرا
                                                    
                       مثنوی معنوی

کاسه زهر

کودکی پیش خیاطی شاگردی می کرد
روزی از روزها خیاط کاسه ای عسل به دکان آورد و برای اینکه کودک به عسل دست نزند
به او گفت : در این کاسه زهر است ، مراقب باش که از آن نخوری
خیاط دکان را ترک کرد و کودک مقداری پارچه فروخت و مقداری نان گرفت و تمام عسل
را خورد ، وقتی خیاط برگشت سراغ پارچه را گرفت ، کودک گفت اگر قول بدهی مرا نزنی
به تو راست خواهم گفت
کودک گفت : من غفلت و نادانی کردم و دزد پارچه را دزدید و از ترس اینکه مرا بزنی کاسه
زهر را خوردم تا بمیرم ولی تا حالا زنده مانده ام ، حالا دیگر خود دانی

برگرفته از:رساله دلگشا -عبید زاکانی